بروکراسی، ویژگی ها و عناصر آن
نویسندگان مرتضی و مجتبی اشرافی
مقدمه:
واژه ی بوروکراسی نخستین بار در قرن هیجدهم توسط اقتصادان فرانسوی به نام "وینست دوگوزنی" مطرح شد. اما در سال 1910م جامعه شناس آلمانی "ماکس وبر"، موضوع و بحث بوروکراسی را عنوان و تشریح کرد. بوروکراسی از دو کلمه ی "بورو" به معنی دفتر کارکنان سازمان های دولتی و نیز میز تحریر و "کراسی" که معنای یونانی دارد، به مفهوم حکومت و اداره کردن است. بوروکراسی به صورت یک نظام فوق العاده موفقیت آمیز، برای سازماندهی موسسات اداری و خدماتی ارائه شده است و وبر با توجه به شرایط اقتصادی - سیاسی و بی نظمی های اداری قرن بیستم و ظهور و شروع جنگ بینالملل اول (1918- 1914) به مطالعه ی سازمان های دولتی در اروپا پرداخت، و به معرفی چهارچوبی برای ادارهی صحیح و اثربخش سازمانها اقدام نمود.[1]
تعریف بوروکراسی
برای بوروکراسی، تعاریف مختلف و گاهی متفاوتی از سوی اندیشمندان علوم مدیریتی و سیاسی ارائه شده است، در اینجا برخی از این تعاریف به اختصار ذکر می شود:
بوروکراسی گاهی به معنای تشریفات زائد به کار می رود یعنی کاغذبازی و مقررات اضافی، گاهی بهمعنای دستگاه اداری است، یعنی همه ی ابزار و امکانات دولت مرکزی و محلی و گاهی نوعی خاصی از شکل سازمانی که دارای ویژگی های مشخصی چون سلسه مراتب اختیار و نظام مقرارت است. بوروکراسی در معنای متفاوت دیگری نیز به کار می رود از جمله: سازمان معقول، ادره ی عمومی، سازمان و جامعه ی نوین.[2]
ویژگی های بوروکراسی از نظر وبر
ماکس وبر توضیح می دهد که سازمان های جدید بر اساس این مشخصات شش گانه، انجام وظیفه می کنند:
الف. اصول ثابت و قلمرو قانونی که نظام براساس آنها در چارچوب قوانین و مقرارت اداری شکل میباید و میتوان آنرا در سه بخش ملاحظه کرد:
1. کارهای مشخصی که برای تحقق هدف های سازمان انجام می شود و به عنوان وظایف اداری و به شکل پایداری بین افراد تقسیم شده است.
2. اعمال قدرت نیز تابع سلسله مراتب و قوانینی است که توسط افراد مسئول اجراء می شود.
3. متدهای لازم به کار گرفته میشود تا برای اجرای مداوم و منظم فقط افرادی که دارای صلاحیتهای لازم هستند به کار گرفته شوند.
ب. اصول سلسله مراتب اداری و سطوح درجه بندی شده ی اعمال قدرت، به مفهوم یک سیستم منسجم فرماندهی است که در آن، سطوح پایین ادراه توسط سطوح بالا مطابق یک شکل منظم، هدایت و رهبری میشوند.
ج. مدیریت ادارات مدرن بر اساس مدارک نوشته شده ای قرار دارد که نسخه یا نمای اصلی آن نگهداری میشود.
د. مدیران ادارات، بخصوص مدیران تخصصی اداره ها، در سازمانهای جدید به طور عمومی و خصوصی آموزش میبینند. این آموزش کارکنان، در بخش های خصوصی نیز همچون بخشهای دولتی رو به افزایش است.
ث. هنگامی که اداره گسترش کامل پیدا می کند نیازهای اداری، بدون توجه به محدودیت زمان، اجبار کار استفاده از تمام ظرفیت کاری اداره را طلب میکند.[3]
مهمترین عوامل رشد سازمان های بوروکراتیک از نظر وبر
ماکس وبر مهمترین عوامل رشد سازمانهای بوروکراتیک را در اندازه، پیچیدگی، قوانین و مقرارات دولتها میداند:
1. اندازه، زمانی که رشد سازمان آغاز میشود تخصص ها افزایش می یابند و سطوح سازمانی نیز افزایش یافته و در نتیجه شغل های جدید ایجاد می شود و جذب نیرو از خارج از سازمان انجام می شود و به دنبال خود مهارت تازه و نگرش های جدیدی از خارج سازمان را در پی خواهد داشت.
2. پیچیدگی، هرچند که اندازه، پیچیدگی را بهدنبال خود دارد، عواملی چون تکنولوژی پیشرفته ی مدرن، ضرورت و نیاز به مهارتهای تخصصی تر را می طلبد. حیطه ی نظارت کوچک می شود و کنترل کیفیت جنبه ی حیاتی پیدا می کند و رقابت نیز به وجود می آید.
3. علاوه بر عوامل بالا، باید قوانین و مقررات دولتها و جامعه ی بین المللی مانند بازار مشترک اروپا را نیز اضافه نمود.[4]
بوروکراسی پس از وبر
با توجه به اینکه وبر به ساختار رسمی سازمانها کمک کرده است با این وجود ضعف های عمده ای را بر آن وارد کردند از جمله ی این ضعف ها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. مقرراتی که عامل اصلی بالابردن کارآیی سازمان طراحی شدهاند آنچنان اهمیت مییابند که هدف و مقصود نهایی فراموش می شود؛
ب. روابط بسیار خشک و غیرشخصی و کلیشه ای میشود؛
ج. تصمیم گیریها به مطلق گرایی گرایش می یابند و انتخابها از قبل پییش بینی شده و راه های دیگر ترغیب نمی شود.[5]
"آلوین گولدنر" جامعهشناس آمریکایی تئوری وبر را تکمیل کرد. به نظر او احساسات و افکار نیز در موفقیت سازمان دخیل هستند و همچنین بر رفتار تکیه میکرد، ولی ماکس وبر بر جنبههای ساختاری سازمان و میزان عقلانی بودن آنها تاکید میکرد. به نظر گولدنر مقررات در هر سازمانی پاسخهای پیشبینی شده و پیشبینی نشده ایجاد میکند. برای مثال یک شرکت کوچک تولید گچ برای افزایش کارایی، اقدام به جایگزینی روشهای غیر رسمی بجای روشهای رسمی کار نمود که در نهایت راندمان کار کاهش یافت. با توجه به نظریات بالا میتوان الگوهای ارائه شده از طرف گولدنر را در 3 مورد خلاصه نمود:
1. بوروکراسی کاذب، تحمیل مقررات از طرف مدیر صورت می گیرد، اما کارمندان در اجرای آن به شیوهای غیر از قانون عمل مینمایند، بهعبارت دیگر، به ظاهر پایبند مقررات هستند، ولی برخلاف مقررات تعیین شده عمل می کنند.
2. بوروکراسی انتخابی، عملا از مقررات پیروی میشود، زیرا مدیریت و کارکنان درباره ی ارزش آنها توافق کرده بوند.
3. بوروکراسی متمرکز بر تنبیه، تحمیل مقررات از طرف مدیر یا کارکنان صورت می گیرد.[6]
ویژگی های مثبت بوروکراسی
"آنتونیرابینز" معتقد است که بوروکراسی چنانچه بر اساس سازمان منطقی برپا شود، کارآمد خواهد بود، به طوری که وجود پسته ای سازمانی به صورت سلسله مراتب با اهداف روشن، موجب تسهیل در انجام امور سازمان میگردد. همچنین وجود قدرت در پست سازمانی بر مبنای روابط غیرشخصی، موجب حذف نفوذ اشخاص در واگذاری مشاغل میشود. وی اضافه می کند، در کشورهایی که نظام بوروکراسی در آنها مورد استفاده قرار گرفته، نشان میدهد که روش بوروکراسی در رسیدن به اهداف سازمانی دارای توانایی بالائی است. این توفیق بر پایه ی استاندارد بودن امور، اعمال کنترل روی کارکنان و رابطه ی مستقیم انجام وظایف با مسئولیت ها است. جلوگیری از قدرت دلخواه و خارج از ضوابط، و ایحاد تغییر در مهارت های کارکنان از طریق آموزش، تقسیم کار و تخصصی کردن آن، برقراری سلسله مراتب اداری درست، و اطمینان از وجود ارتباطات صحیح بین مقامات و کارکنان از ویژگی های مثبت بوروکراسی است.[7]
ویژگی های منفی بوروکراسی
کارل مارکس، ضمن بررسی بوروکراسی به همراه اظهار نظر و بررسی عقاید جورج هگل فیلسوف آلمانی، بیان میکند که از نظر هگل، بوروکراسی پلی است که بین دولت و جامعه واسطه می شود. به نظر این دانشمند، جامعه متشکل از گروه هایی است با منافعی مختلف و دولت حافظ منافع مشترک عموم افراد جامعه است. بوروکراسی وسیله ای است که توسط آن گروه ها منافعی مختلف تبدیل به منافع مشترک عمومی میشود. مارکس با توجه به اینکه اساس تجزیه و تحلیل هگل را از بوروکراسی قبول می کند، نظریه ی هگل را در این مورد که دولت نماینده ی منافع مشترک عموم است رد کرده و میگ وید: دولت حافظ منافع اختصاصی طبقه ی حاکمه است، بوروکراسی بهخودی خود گروه خاصی تشکیل میدهد، البته نمیتوان آنرا بهعنوان طبقهای خاص از افراد جامعه محسوب داشت، بلکه موجودیت بوروکراسی خود عاملی جهت اختلاف در طبقات جامعه میشود. وظیفه ی بوروکراسی حفظ وضع موجود و امتیازات گروه خاص است. بوروکراسی خود عاملی جهت آماده کردن مردم به حالت بیگانگی و بیتفاوتی در جامعه است، به هر حال شاید از همین چند جمله تا حدودی به نظرات کارل مارکس بیانگذار مکتب سوسیالیزم، پیبرده باشیم، اما نباید از خاطر دور داشت که نظریات او را نمیتوان بدون توجه به کل عقایداش دریافت. از این لحاظ عقاید مارکس در بوروکراسی مشمول همان ایراداتی میشود که به مجموع فلسفه ی اجتماعی او وارد است.[8]
بوروکراسی از دید بیطرفانه
از دیدگاه بیطرفانه نیز میتوان گفت که عقاید ماکس وبر درباره ی بوروکراسی، گویاترین نظریاتی است که پدیده ی بوروکراسی را با بیطرفی توضیح داده است. برای این که عقاید وبر را درباره ی بوروکراسی تا حدی عمیق تجزیه و تحلیل کنیم لازم است از نظریات اساسی او درباره ی تسلط و اعمال قدرت آگاهی داشته باشیم، زیرا بر مبنای نوع مشروع بودن اعمال قدرت، نوع بوروکراسی مشخص می شود. منظور از مشروع بودن اعمال قدرت، این است که حاکم یا شخصی که نظریات خود را بر دیگران اعمال می کند معتقد باشد که حق این کار را دارد و پیروان او نیز اعتقاد داشته باشند که موظف به فرمانبرداری از وی هستند.[9]
ویژگی های بوروکراسی و پایگاه قدرت
ریچالد ال دفت می گوید که اگرچه امروزه استفاده از بوروکراسی و ویژگی های آن در حد زیاد و به طور وسیع، مورد انتقاد واقع شده است، اما وجود کنترل عقلائی در کارها، _ مطرح شده توسط وبر _ فکر قابل ملاحظه و یک شکل سازمانی جدید است. بوروکراسی با خود مزایای بسیاری را به همراه آورده از قبیل جلوگیری از طرفداری از خویشاوندان، آشنایان و نفوذ ارتباطات خانوادگی و... که ناعادلانه است.[10]
دفت شش ویژگی بوروکراسی را اینطور توصیف میکند: مقررات و رویه های استاندارد موجب می شوند تا فعالیت های سازمانی به روش یکنواخت و قابل پیش بینی انجام پذیرند، وظایف تخصصی باعث می گردند تا هر شاغل از مسئولیت و کارهای خود تصویر روشنی داشته باشد، داشتن شرایط لازم جهت استخدام موجب می شود تا از نقش و نفوذ دوستان، وابستگی های فامیلی، و طرفداری از خویشاوندان تا حدودی زیادی کاهش یابد و قدرت در پست های سازمانی قرار گیرد، تا در دست افرادی که آنها را احراز می کنند.[11]
جمع بندی
با توجه به دیدگاه های ذکر شده میتوان گفت که جامعه متشکل از گروه هایی است با منافعی مختلف و سازماندهی شده در دسته ها و خط های فکری متنوع و دولت حافظ منافع مشترک عموم افراد جامعه است، حتی اگر از لحاظ سیاسی با گروهی از این افراد در تضاد باشد. اما در این بین بوروکراسی وسیله ای است که به وسیله آن منافع مختلف توسط عموم گروه ها در جامعه تبدیل به منافع مشترک می شود.
[1] . استیفن، رابینز؛ مبانی رفتارسازمانی، ترجمه ی علی پارسائیان، محمد اعرابی، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1379، ص 58
[2] . گل، جی.ای.؛ تئوریها و فرایند مدیریت، ترجمه ی سهراب خلیلی شورینی، تهران، سمت، 1380، ص 34
[3]. استیفن، رابینز؛ پیشین، صص 34 الی51
[4]. ریتزر، جورج؛ نظریهی جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، 1383، ص 131
[5] . گل، جی.ای.؛ پیشین، ص 98
[6] . همان، ص 125
[7] . فیضی، طاهره؛ مبانی سازمان و مدیریت، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1383، ص 63 تا 70
[8] . وفایی، حسین؛ مدیریت استراتژیک، تهران، مجله ی الکترونیکی مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، شمارهی اول، دورهی چهارم، 1385، ص 45
[9] . همان، ص 65
[10] . گل، جی.ای.؛ پیشین، ص 47
[11] . رضائیان، علی؛ اصول مدیریت، تهران، انتشارات سمت، 1383، ص217